عشق آرماني

ساخت وبلاگ
در مکانی به عشق بازی چند جوان که کمی با ما فاصله داشتند فکر می کردمدر ذهنم زمزمه کردمدر پشت همه ی این لبخند هایک خانواده ی نگران , یک پدر و مادرِ پریشانوجود داردبه نظرم شادی که نگرانی و پریشانی همراهش باشهاصلا دوست داشتنی نیستدر دنیای مدرن این روزهاانگار هیچکس دلواپس بودنِ نزدیکترین عزیزان برایش مهم نیستفقط از دنیای مدرن همین را یاد گرفته اندمن دیگه بزرگ شدم شما حق دخالت توی زندگیمو نداریدانگار نمی فهمندچقدر آرامششون ؛ خوشبختیشون برای اطرافیان مهمهمن نمی خوام بگمعاشقی خیابونی بده یا خوبههر کسی اعتقادات خودشو دارهولی میشه دنیای مدرن را به خانواده های سنتی کشیدخانواده ها پناه امن روابط مدرن این روزها هستندهر چند هیچ خانواده ی اصیلی زیر بار انتخاب های غیر متعارف نمیرهولی میشه با تدبیر درستاز این همه طلاق جلوگیری کردآمار ها بیانگر جامعه ای هستندکه آدمها از ترس جدایی هیچ اعتمادی به هم ندارندبه هر حالکسی که در رابطهمسئولیت پذیری ندارهبراش مهم نیستخانوادش تا نیمه شب چشم انتظارشندکسی که هیچ حد و مرزی در روابطش ندارهیعنیبا غریبه ها مثل خواهر و برادرش رفتار می کنهو صمیمی میشهکسی کهفرق جمع خانوادگی و جمع دوستان و افراد تازه وارد را نمیدونهکسی کهبا هر درخواستی از جانب شما موافقت می کنهو با یک بفرمایید سادهچند دقیقه بعد روی صندلی ماشین یا مبل خانه ی شما نشستهبه هیچ عنوان , به هیچ عنوانهمسر یا شریک روز های سخت شما نیستپس کمی برای دلواپسی های خانواده هاتون ارزش قائل باشیدچون هیچ نگرانی بی دلیل نیستکمی تامل+ نوشته شده در  بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۱۰ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:44

دوستی از من پرسیدچرا انقدر به مهاجرت فکر می کنی ؟با اینکه بسیار موفقی و نیازی به مهاجرت نداریگفتمبه خاطره بیکاری نهبه خاطره سختی هایی که کشیدم نهبه خاطره پذیرفته نشدنم بعد از قبولی در آزمون سرنوشت سازم نهبه خاطره فقر فرهنگی مملکتم در برخورد ها نهبه خاطره اجرایی نشدن قانون حمایت از معلولین نهبه خاطره نادیده گرفتنم در مهارتهام و رایگان برای دیگران کار کردنم نهبه خاطره مشکلات این روز های سختم نهگفت پس چی ؟قطره ای اشک روی گونه هایم غلتیدگفتمبه خاطره اینکه در سرزمینی باشم تا کسی مثل او درونش نباشدتا راضی شوم که دیگر نیستتا باور کنمدر این سرزمینهیچکس با احساسم شریک نیستتا دیگر از فراق کسی اشک نریزمتا دیگردر انتظار تماس کسی نباشمتا دیگرشبها درست در میان پخش هزارمین بار موزیک دلخواهش خوابم نبردتا دیگربه خاطراتش فکر نکنمهر روز از کوچه ی خاطراتش با گونه های خیس شده رد نشومتا دیگرحتی در خیالم هم , با لبخند های همان روز هایش تصورش نکنمتا باورم شوددر سرزمین جدیدمآدمها به عشق های افسانه ای فکر نمی کننداما هر چه همه ی این دیگر ها را در ذهنم مرور می کنمپایانش به جایی می رسمکه هنوز دوستش دارمهنوز تنها ساکن بی ریای قلب من است چون تنها کسی بود کههمیشه به احساسم احترام گذاشتتنها کسی بودکه از سکوت هایم فهمیدچقدر از فراقش رنج می کشمتنها کسی بودکه هرگز برایم از احساس های بیمار نگفتتنها کسی هست که به خاطرش دلم با من در سرزمینی دیگر همراه نمی شود حالا در بین دو راهیِرفتن و ماندنپریشانمچرا که اوخیلی سادهعزیزترین احساس ماندگارم شد + نوشته شده در  بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۳ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  (Why? عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:44

قانون های جا بی جااین روز ها کم نیستندچند تایی انتخاب کردم که براتون بنویسمراستیمنظورم از قانون های جا بی جاجا به جا شدنشون نیستبلکه قانون هایی که در عمل هیچکدام اجرا نمیشهمثلاطبق قانونهیچ محل کسبی حق نداره بدون دستگاه کارت خوان فعالیت کنهاکثر مطب پزشکان ,و نود و نه درصد آرایشگاه ها بدون دستگاه کارت خوان فعااااااالندخخخخخودم ده مواردی که این چند وقت کار داشتمهیچکدومشون دستگاه کارت خوان نداشتندیکی گفتپول نقد نمیگیریم نگهداشتنش خطرناکهبعدی گفتدستگاهمون تا صبح درست بود حالا خراب شدهبعدی گفتاینترنتمون قطع شده نمیشه استفاده کردبعدی گفتدستگاه رسید نمیده کاغذم نداریمخلاصههمه ارباب رجوع را می فرستادند چند کیلومتر اونطرف تر اسکناس بگیرند بیارند خدمتشونبرای یکی از بیمارا واقعا ناراحت شدمپیرزنی بود که به سختی راه می رفتمنشی داد کشید سرشپووووول نقد بده دستگاااااه نداریم برو دو تا خیابون بالاتر از خودپرداز پول بگیر بیارواقعا در حق ارباب رجوع علنا داره ظلم میشه ولی هیچکس پیگیری نمیکنهقانون بعدی بدتر از اینهمثلا بیمه تکمیلی برای ملت درست کردندفرزند خودش میره هزینه درمانشو میدهبعد بیمه میاد هزینه رو به حساب سرپرست خانواده که پدرش هست واریض می کنهحالا جنگ فرزند و پدر شروع میشهبسیار دیدم که پدرا هزینه رو به فرزندشون پس نمیدنبیمه ها باید تدبیری بیاندیشندکه هزینه با هر حسابی پرداخت شدهبه همون حساب پول را برگردونندخلاصه قانون های جا بی جا خیلی زیادندکمی تامل + نوشته شده در  بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۱۰ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:44

محبوبمبرای دوست نداشتنت با احساسم معامله ها کردمو هر بار باختم , شکستممی دانم دیگربرای تمام احساس های ناب گذشته دیر شدهولیجان دلم , آروم جونمعشق که حد و مرز ندارهزمان نمی شناسههمیشه در نامه هایم برایت گفته امعشق بی مرز ترین آفریده ی دنیاستپس از من نخواه برای زمان های بدون تو پشیمان باشماز من نخواه دیگر عاشقت نباشماز من نخواه به خاطره اینکه فقر فرهنگی نخواست ؛ زمان عاشق شدنم نیست فراموشت کنماز من نخواهچون می دانی به جایی نمی رسیمن اگر اهل بی وفایی بودماگر اهل فراموشیت بودمخیلی وقت پیش باید از دنیای احساسم دور می شدمهمه ی آدمها می دانندفقر فرهنگی تو را از من گرفتهمه می داننداگر فقر فرهنگی نبود چقدر خوشبخت بودیممحبوب جان و دلممن عشق را از همان کودکی ها یاد گرفتممن عشق ورزیدن را لحظه لحظه لمس کردموقتی پدرم بی ریا عاشق مادرم بودوقتی مادرم برای یک عزیزم گفتن پدرم تا عرش می رفتاز من نخواه بی خیال عشقمان شومچون فقر فرهنگی نخواستهمن از مادرم یاد گرفتمهر انسانی فقط یکبار عاشق می شودمن از پدرم یاد گرفتممرد واقعی اهل خیانت و فراق نیستباور کندنیای عاشقانه ی آنها را دیده امکه حالادر این نقطه از روزگارمهنوز می گویمتو تنها عشق ماندگار منی + نوشته شده در  بیست و پنجم دی ۱۴۰۲ساعت ۱۲ ق.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:40

از دیار شما سفر خواهم کرد. از دیار عشق نمایان رنگی سفر خواهم کرد.به جایی می روم که ,آدمها به خاطر مال دنیا عاشق یکدیگر نباشند.به جایی می روم ,که محبت بوی میراث نداشته باشد.به جایی می روم ,که آدمها , بر سر گفتن یک دوستت دارم ساده با هم قهر نکنند.جایی که ,آدمها معنی احساس را با ترازوی مادیات نسنجند.جایی که ,آدمها به خاطر قدرت بیشتر به راحتی از حریم امن یکدیگر نگذرند.جایی که حریم آدمها ارزشمند باشد.جایی که همخونها بر سر مال بیشتر , به جان هم نیفتند.سرزمین آرزو های من ,خالی از ,همه ی بدیهاست. آدمهایش اسیر خشم و اضطراب نیستند. جایی که خدا هست , عشق هست , محبت هست , احساس های ناب هستچقدر رویایی شده ام نه ؟ درست فهمیدی , حال دلم خوب نیست.خوب عشق به همین حال بدیاشه .حالا به من می خندی و می گویی ,بیچاره رویا پرداز شده ,چنین جایی وجود ندارد.آن مدینه ی فاضله ی من , آن سرزمین آرزو های من ,همان حریم بین دستان توست ,که عاشقانه دوستش دارم.در حریم آغوش تو ,آدمها ی فرصت طلب نیستند.آدمها از سر مجبوری عاشق هم نیستند.در حریم دستان تو ,محبوب ترین محبوب دنیا هست .و همین برای تمام عاشقانه هایم کافیست . + نوشته شده در  بیست و هفتم دی ۱۴۰۲ساعت ۲ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:40

محبوبمیه روز یه دفعه بعد از اون همه انتظارتصمیم گرفتم برای یه بارم شدهبیام حرف دلمو بهت بگمحالا چه خوشت بیاد چه ازم متنفر بشیلااقل سالهای دور آیندهاز تلاش کردن برای داشتنت پشیمون نیستممیدونم تلاش خودمو کردم ولی متاسفانه شریک احساس من انتخاب درستی نبودحالا از همه ی نامه هایی که برات نوشتمپریشون نیستم , خودمو سرزنش نمی کنمچون حالا می فهممعاشق واقعی کسیِ که برای رسیدن به محبوبشهر کار درستی میتونه انجام بدهولی طوری که به حریم امن احساسش آسیبی نرسونهمحبوبماز وقتی صداتو شنیدم آروم شدمدیگه برام فرقی نمی کنهخودت نخواستی بیای یا مجبور شدی توی دنیای من نباشیاز حالا به بعد هر آدمی جایگزینت بشهنگران نیستمچون برای رسیدن به این مرحله از زندگی هر تلاشی در توانم بود کردمحالا هم میگم نشد که نشد حتما خدا نخواستباور نمی کنی اگه بگمهزاران بار به عشق تو گل خریدم وحیاط خونه رو آب پاشی کردمهزاران بار تو رو در رویا تصور کردم که اومدی و بهم میگیدوست دارم جلوم بشینی من خودم ... + نوشته شده در  سی ام دی ۱۴۰۲ساعت ۱۰ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:40

مادر عشق ابدیمدنیا بعد از تو لحظه های تکراریستکاش بودی تا سرم را روی شانه های تو می گذاشتمآنوقت باز هم صبور ترین آدم دنیا بودمروز مادر مبارکاین اجرا را می توانیدبا وارد شدن در لینک زیر بشنوید + نوشته شده در  سیزدهم دی ۱۴۰۲ساعت ۹ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 17:53

بعضی مواقع آدما فقط به منافع خودشون فکر می کنندو نمیدونن اگر از احساس کسی سوء استفاده کننددنیا بازتاب کننده خوبیستروز مادر برای من خیلی سخت گذشتپریشونیم برای مادرم یک طرف قضیه بودطرف دیگشپیامک های تبلیغاتی بودکه پشت سر هم دریافت می کردمنمیدونم برای هر کدوم چقدر پریشونتر شدمولی تعدادشون زیاد بود و من داغونترحالا به این فکر می کنم کهای کاش سیستمی طراحی میشدکه از مشترکینی که مادر ندارند یا روز پدر مشترکینی که پدر ندارندیا هر مناسبتی لیستی در اختیار مرکز انتشار چنین تبلیغاتی قرار می دادندتا با این پیام های تبلیغاتی آدما را پریشونتر نکنندمثلا کسی تازه مادر از دست دادهپیامک تبلیغاتی میادامسال برای مادرت می خوای چی هدیه بخری ؟بهترین هدیه برای مادرتمادرتو با کالا های ما خوشحال کننمیدونم بیستمی یا بیشتر بوداز عصبانیتدلم می خواست بهشون بگم خیلی خیلی ...این سیستم اطلاعات شهروندی یعنی هیچ کمک مفیدی نمی کنه ؟فقط تنها کمکش دریافت مدارک و حفظ امنیته ؟به خدا قسماگه چنین مواردی را به سازمان های تازه تاسیس اضافه کننددیگه بیکار توی این سرزمین نداریمخخخخمثلا یه نفر بشهمسئول پیدا کردن لیست افراد مادر از دست دادهحداقلش اینه کهحال یه خانواده رو بدتر نمی کننداز اون بدتردوستی میگفتتبلیغات تماسیشون حال آدمو به هم می زنهبدو بدو میری به طرف گوشیت که در حال زنگ زدنهتا میگی بلهصدای ضبط شده میگههمشهری گرامی شما را به فلان نمایشگاه یا فلان فروشگاه دعوت می کنیمواااا تو خیلی بخود کردیاین همه راه دویدم ببینم کیی داره تماس میگیرهخخخخخخاگه منتظره تماس کسی هم باشی دیگه بدترخلاصههنوز توی اطلاع رسانی ضعیفیمکوووو حالا تا بتونیم روش درست اطلاع رسانی را یاد بگیریمممنون از حمایت تک تکتوناز نظرات بعضی هاتون خیلی حال دلم عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 17:53

بانوی بی نگاهی می گفتمن سالها عاشق مردی بودم که دنیای مرا ساخته بودگفتم راستی چی شد؟گفتاون مرد خیلی خوبی بود ولی نمیدونست یا, شاید هم میدونستمن فکر می کنم اون به خاطره بی نگاهیم هرگز دوست داشتنم را ابراز نکردگفتممطمئنی که به خاطره بی نگاهیت بوده ؟گفتبله چون عاشق تصاویرهکسی که به فرد بی نگاهی علاقه مندهتا جایی که امکان داشته باشه در حضورش برای تصاویر ارزشی قائل نیستولی اون به شدت به ظاهر اهمیت میدهو این مسئله یک دلیل محکم برای دوست نداشتن من هست در خیالم فکر می کردم کسی بیشتر از اون دوستم ندارهگفتمبهش گفتی که بی نگاه شدی ؟گفتبله چندین بار گفتم ولی متاسفانه هیچ تغییری نکردگفتم مثلا چه کار می کنه ؟گفتدر تمام پست های شبکه های اجتماعیش به جای کلیپ های صدا دار عکس گذاشتهخوب مسلما برای من نگذاشتهاگر هم کلیپ میگذارهیا بی صداست یا موسیقی بی کلام روی تصویر گذاشتهبازم مطمئنا برای من نگذاشتهگفتمدلیل قانع کننده ای نیستگفتبه نظرمکسی که هیچ تلاشی برای نشون دادن احساسش انجام نمیدهبه فرد دیگری فکر می کنه ازش دلگیر نیستم حق انسانیشِ که به یک محبوب کامل فکر کنهگفتمخودش گفت که بهت علاقه نداره ؟گفتنه ولی با خیال راحت در کنار دوستان مدلینگ خودش در حال زندگی کردنهگفتماگر به این شدت به ظاهر اهمیت میده پس فراموشش کنگفتحتما این کارُ می کنم چون بهش فرصت دوست داشتنم را دادمو حالا اون فرصت تموم شدهوقتی طرفت شرایطتو نفهمهدقیقا روی نداشتن های تو دست می گذارهپس هر طوری که زندگی می کنیبا آدم های شبیه خودت, احساس و زندگیت را شریک شوحالا باور می کنمکه دوستم نداشتفقط نمیدونم با دنیای سرابگونه ام چه کنمنمیدونم پاسخ اشکها و دلتنگیهامو چی بدم نمیدونم به لحظه هایی که برایش فنا شد چی بگمفقط به تک تک احساس های عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 16:22

امروز اتفاق جالبی افتاد که خواستم براتون بنویسمبرای پیدا کردن شماره ای با مرکز اطلاعات تلفن تماس گرفتمخانمی پاسخگو بودداد زدالووووووبا کمی مکس و تعجب گفتم الوبا خودم گفتم چته واااایه دفعه گفتخوب بوگواصفهانی بود خخخخفکر کردم اگه کسی از یه شهر دیگه تماس بگیره این بگه بوگومی فهمه یا نه ؟خخخخاسم جایی رو که می خواستم گفتمدوباره داد زدچی چی ؟ دوباره بوگوکم مونده بود بخندم بهش بگمآباجی گفتم شما نشنیدیخلاصه دوباره گفتمحالا می خواست تایپ کنهزمزمه کرد ی کجا بود؟ آهان ایناهاش ش کجا بود آهان ایناهاشالف کووو ؟خلاصه تا خواست اسم مورد نظر را تایپ کنه هلاک شدبعد از این همه دردسر نتونست درست تایپ کنهبا عصبانیت گفتاه ولش کن زد روی دکمه ی شماره ی مورد نظر شما موجود نیستو خودشو راحت کردامروز همش به این فکر می کردم کهاکثر افراد بی نگاه بیکارندکل دنیا هم میدونند کار های مربوط به مشاغل تلفنی فقط به افراد بی نگاه تعلق دارهاکثر افراد بی نگاهاز نظر تایپ مهارت بالایی دارندحتی با اخلاق مداری شغلی کاملا آشنایی دارندولی هنوز در این سرزمیننمیدونند مشاغل مربوط به پاسخگویی تلفن برای غیر از افراد بی نگاه در کل جهان ممنوع یا کاری غیر انسانی اعلام شدهاگر این مورددر کشور ما یک قانون اجباری می شدهیچ بی نگاهی بیکار نبوداگر از این به بعدمراکزی مثلهمراه اول, ایرانسل , مرکز صد و هجده یا حتی آژانس های تاکسی و مسافرتی مراکز اسنپ, تبسی ...فقط افراد بی نگاه را برای پاسخگویی تلفن استخدام کنندیعنی شرط استخدامشون معلولیت بینایی باشهافراد بی نگاه زیادی را به زندگی عادی دعوت کرده اندافراد بی نگاه بسیار باهوش و توانمندندولی متاسفانهکسی اجازه ی فعال بودن در جامعه را بهشون نمیدهبا مرد بی نگاهی که دارای مدرک دکتری بود حرف می عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 16:22

محبوبمامشب درست چند ثانیه مانده به دوازدهمین قدم عقربه هابرای عشقمان دعا کنامشب در کنار هر کسی که هستیبا هر کسی که می خندیفراموش نکنامشب کسی هست که برای عشق ماندگارمانبعد از خدا مثل همه ی سالهای گذشتهدست به دامان مسیح خواهد شدامشب درست زمان وصال دو تحول جهانی به یکدیگربه مسیح عاشق خواهم گفتاز انتظار متنفرم وقتی میدونم در کنار من حال دلش خوب نبودولیاو دنیای مرا ساخته بوداو دلیل آرامش همه ی لحظه های ناب زندگیم بودحالا در این وصال عاشقانهبه تو می گویمعزیزترین محبوب روزگارمسال نو میلادی مبارکو اما بعد از این وصال زمانتو را در رویا در آغوش خواهم گرفتو به خاطر وفاداریمان به تعهد قلب های پر از احساسمانشادمانی خواهم کردراستی محبوب جان و دلماز تو ممنونمکه هنوز هنوزباور دارم تنها عشق ماندگارم توییسال نو میلادی بر شما مبارکامیدوارم بهترین روز ها و لحظه ها را در پیش رو داشته باشیدمواظب آرامش دلهایتان باشیدارادتمند شما - پرستوی مهاجر این دو اجرا تقدیم به لحظه های نابتان برای شنیدنوارد لینک های زیر شوید + نوشته شده در  دهم دی ۱۴۰۲ساعت ۹ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 16:22

درودنظریات زیادی دریافت کردم که مخاطبینم برام نوشته بودنددنیای خنده وانه های الکی را ادامه بدمیکی از مواردی که پایان سال قبل فراموش کردم براتون بنویسماین بود کهیک مرکز درمانی کار اداری داشتم نکته ی جالبش این بود کهدستگاه نوبت دهی داشتندو هر بار شماره ای را اعلام می کردیه اتفاق جالبی افتاد که خیلی خنده دار بودهر بار که دستگاه شماره ای را اعلام می کردمنشی دستاشو میگذاشت دوره دهانش و با صدای بلند شماره را با دستگاه اعلام می کردهر چند ثانیه یکبار فریاااااد می زد فلان شمارهو جالبتر از اون چی بود ؟اینکه همه مراجعین کلا بیست تا سی نفری همونجا نشسته بودندهر بار که فریاد می کشید دستای ملت میرفت طرف گوشاشونو کلی بد و بیراه زیر زبونی حوالش می کردندخخخخخحالا فکر کنید نفر آخری بیچاره با صدای وحشتناک منشیچی کشیده ؟خخخختا دنیای خنده وانه های الکی بعدیمواظب آرامش دلهاتون باشید + نوشته شده در  ششم فروردین ۱۴۰۲ساعت ۲ ب.ظ&nbsp توسط پرستو ی مهاجر   |  عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 18:11